خنده دارها
40. یا حسیب (شمارنده) دوتا عروسک ِ دست ساز دارم که هدیه ی روز تولد پسرکه از طرف ِخواهرم، یه روز پسرک با صندلیش رفت و نشست روی شکم یکیشون، بعدا بهش گفتم ببین چقدر ناراحت شده، دلش درد گرفت، دیگه این کارو نکنی ها، چند روز بعد از قضا تصمیم گرفتم برای دکور بذارمشون روی یک تاب در گوشه ای از اتاق در ارتفاعی دور از دست پسرک، البته چون روی تخت رفتن ارتفاع رو کم می کنه همچین هم فایده نداشت این طرح، خلاصه داشتم تاب رو با مقوا و نخ و چسب درست می کردم که اومد و پرسید داری چی کار می کنی و گفتم دارم برا عروسکا تاب درست می کنم که ناراحت نباشن!!! روز بعد که تاب اماده شده بود و عروسکا روش نشسته بودن وقتی پسرک داخل اتاق شد و اونا رو دید گفت &quo...